پینویسهای قسمت هشتم «امپراتوری USA» نوشتهی دانیله گانزر که در پادکست بیبلیوکست منتشر شده است و میتوانید آن را از اینجا بشنوید:
۱۰۶. از سال ۱۵۰۰ تا ۱۸۵۰ حدود ۱۲ میلیون آفریقایی بر خلاف میلشان از اقیانوس اطلس گذرانده شدند که از این تعداد حدود ۱ میلیون نفر به ایالات متحده رسیدند. بریتانیاییها، بزرگترین تاجران برده، سیاهان را کالا میدیدند. پیش میآمد که بخشی از «محموله»ی انسانی در میانهی اقیانوس اطلس به آب انداخته شود وقتی که ذخایر آذوقه و آب کفاف نمیدادند یا بیم شیوع بیماریهای واگیر میرفت. مانند سرخپوستان، سیاهپوستان نیز از دید بریتانیاییها اعضای خانوادهی بشری به شمار نمیرفتند. تنها اینگونه میتوان توضیح داد که چرا سفیدپوستان به این راحتی حاضر به کشتن سیاهپوستان بودند.
یوخن مایسنر: آمریکای سیاه. تاریخ بردهداری (تسه.ها.بک ۲۰۰۸)، ص.۹
Jochen Meissner: Schwarzes Amerika. Eine Geschichte der Sklaverei (C. H. Beck 2008), S. 9.
۱۰۷. هنگامی که سیزده مستعمره در ۱۷۷۶ از بریتانیای کبیر جدا شدند، ۵۰۰۰۰۰ برده در ایالات متحده کار میکردند. درحالی که مستعمرات شمالی بردههای کمتری به کار میگرفتند، مستعمرات جنوبی ویرجینیا، کارولینای شمالی، کارولینای جنوبی و جورجیا نظام اقتصادیشان را بر پایهی استثمار کامل بردگان بنا کردند. بدون نیروی کار بردهها، کشتزارهای تنباکوی جنوب سودآور نمیبودند.
یورگن هایدکینگ و کریستف ماوخ: تاریخ ایالات متحدهی آمریکا (اونی تاشنبوشر ۲۰۰۸)، ص.۷
Jürgen Heideking und Christof Mauch: Geschichte der USA (UTB 2008), S. 7.
۱۰۸. ادموند مورگان، مورخ آمریکایی و استاد سابق دانشگاه ییل، مطالعات خود را بر بردهداری متمرکز کرده و به درستی تأکید میکند که ارزشهای والای اعلامیهی استقلال آمریکا در ۱۷۷۶، از جمله و به خصوص آزادی و برابری، شامل حال سیاهان نمیشدند. کلیت نظام اقتصادی ایالات متحده از اساس بر مبنای نژادپرستی شکل گرفت و بر مبنای این باور که انسانهای با پوست سفید از انسانهای با پوست سیاه باارزشترند. بر اساس این نژادپرستی، که با اصل خانوادهی بشری مغایر است، از دید صاحبان کشتزارها استثمار سیاهپوستان به عنوان نیروی کار ارزان هیچ ایرادی نداشت. تضاد آشکار این امر را با ارزشهایی که در اعلامیهی استقلال بیان شده بودند، مهاجرنشینان نمیخواستند ببینند. مورگان این پدیده را «تناقض آمریکایی» میخواند.
ادموند اس. مورگان: بردهداری و آزادی: تناقض آمریکایی. مجلهی تاریخ آمریکا، جلد ۵۹، شمارهی ۱، ژوئن ۱۹۷۲، ص.۵ تا ۲۹
Edmund S. Morgan: Slavery and Freedom: The American Paradox. The Journal of American History, Vol. 59, No. 1, Juni 1972, S. 5 – 29.
۱۰۹. «منشأ بردهداری در کشتزارها، توطئهای با هدف خوار ساختن انسانهای سیاه، تحقیرشان، رفتار وحشیانه با آنها یا تنزل شأن اجتماعیشان نبود، اگرچه تمام اینها رخ داد. این بوی گند اخلاقی بردهداری نمیتواند هدف واقعی اسارت آمریکایی را پنهان کند: بهرهگیری از نیروی کار عدهای کثیر برای ثروتمند و قدرتمند کردن عدهای قلیل.» آز و منفعتطلبی اصول پیشبرندهی بردهداری بودند. این اصل والای اعلامیهی استقلال که «همهی انسانها برابر خلق شدهاند» نادیده گرفته شد.
آیرا برلین: نسلهای اسارت. تاریخ بردگان آفریقایی-آمریکایی (انتشارات دانشگاه هاروارد ۲۰۰۳)، ص.۳
Ira Berlin: Generations of Captivity. A History of African-American Slaves (Harvard University Press 2003), S.3.
۱۱۰. یکی از موفقترین قیامها در تابستان ۱۸۳۱ در ویرجینیا به رهبری واعظی سیاهپوست به نام نت ترنر شکل گرفت. ۷۵ مرد در آن شرکت داشتند. آنها ابتدا مالکان سفیدپوست خود را به قتل رساندند و سپس مسلح به تبر، چاقو و تیشه از اقامتگاهی به اقامتگاه دیگر رفته و نزدیک به ۶۰ سفیدپوست را به قتل رساندند، پیش از آنکه به دست شبهنظامیان و پارتیزانهای سفیدپوست کشته شوند. به تلافی این اتفاق صدها برده به دست سفیدپوستان به قتل رسیدند. نت ترنر نیز به دار آویخته شد.
کنت گرینبرگ: نت ترنر: یک بردهی شورشی در تاریخ و خاطره (دانشگاه آکسفورد ۲۰۰۳)
Kenneth Greenberg: Nat Turner: A Slave Rebellion in History and Memory (Oxford University 2003).
۱۱۱. حتی در مناطقی که بردهداری لغو شده بود هم، همانگونه که در سیستم آپارتاید آفریقای جنوبی، سیاهپوستان شهروند درجه دو قلمداد میشدند. آنها اجازه نداشتند رأی بدهند، در دادگاه به عنوان شاهد حاضر شوند، با غیر همنژادشان ازدواج کنند و یا در مناطقی زندگی کنند که اکثریت ساکنانش سفیدپوست بودند. بسیاری از سیاهپوستان جدا از جامعه در محلههایی فلاکتزده در فقر شدید زندگی میکردند. به ویژه کودکان آمریکایی آفریقاییتبار در شمال با این خطر رو به رو بودند که ربوده، به جنوب منتقل و آنجا به عنوان برده فروخته شوند.
اریک فری: کتاب سیاه آمریکا (آیشبورن ۲۰۰۴)، ص.۴۳
Eric Frey: Schwarzbuch USA (Eichborn 2004), S. 43.
۱۱۲. هیوود که دیدگاهش ریشه در مسیحیت داشت نوشت: «قتل بزرگترین جنایتی است که انسانی میتواند مرتکب شود. و جنگ قتل است، ضریب داده شده از سوی اکثریت. بر اساس کدام اخلاقیات یک مرد تنها مجرم است در حالی که تودهها قهرمان به شمار میروند؟ دفاع از خود درست است. اما تا چه اندازه از خویشتن خویش را میتوان نجات داد؟ خویشتن انسانها از جسم و روح تشکیل یافته است. اگر زندگیشان را با گناه نجات دهند، روحشان را از دست میدهند. اگر جانشان را از کف بدهند چون به حقیقت وفادار ماندهاند، روحشان را نجات دادهاند. من تصمیم گرفتهام به روحم وفادار بمانم.»
موری پولنر و توماس وودز: نوشتههای ضدجنگ آمریکایی از ۱۸۱۲ تا امروز (بیسیک بوکس ۲۰۰۸)، ص.۵۹
Murray Polner und Thomas Woods: American Antiwar Writing from 1812 to Now (Basic Books 2008), S. 59.
۱۱۳. مورخ آمریکایی آلن داولی بر این باور است که اگر جنگ داخلی نسلی کامل از مردان جوان را به کشتن نداده بود، جنبش کارگری در شمال صنعتی شده علیه کارفرمایان خود دست به اسلحه برده و جنگی طبقاتی آغاز میکرد. چرا که به واقع تنش شدیدی میان طبقهی مرفه و کارگران وجود داشت. یکی از منفورترین کارفرمایان بارون راهزن سرمایهدار، جی گولد بود، مالک شبکهی خط آهنی به طول ۲۴۰۰۰ کیلومتر. نسبت به قشر ضعیف گولد احساسی جز تحقیر نداشت و گفت: «من میتوانم نیمی از طبقهی کارگر را استخدام کنم تا نیمهی دیگر این طبقهی کارگر را تیرباران کنند.»
آلن داولی: کار برای دمکراسی: کارگران آمریکایی از انقلاب تا به حال (انتشارات دانشگاه ایلینوی ۱۹۸۵)، ص.۴۱
Alan Dawley: Working for Democracy: American Workers from the Revolution to the Present (University of Illinois Press 1985), S. 41.
۱۱۴. لینکلن گفت: «بیایید مراقب کسانی باشیم که جنگیدهاند، و همینطور بیوهها و یتیمانشان. بیایید هرکاری را انجام دهیم که به صلحی پایدار و عادلانه میان ما و دیگر کشورها میانجامد.» اما آن صلح جهانی را که آرزو داشت، رئیس جمهور لینکلن خود تجربه نکرد. هنگامی که در ۱۴ آوریل ۱۸۶۵ همراه با همسرش به تماشای تئاتری در واشنگتن رفته بود، یک هوادار متعصب ایالات جنوبی با تپانچه از پشت سر به او شلیک کرده و او را به قتل رساند.
آبراهام لینکلن: دومین نطق تنفیذ ۱۸۶۵. نقل شده در: وینسنت ویلسون: کتاب اسناد بزرگ آمریکا (دانلی و پسران ۱۹۹۸)، ص.۸۰
Abraham Lincoln: Second Inaugural Address 1865. Zitiert in: Vincent Wilson: The Book of Great American Documents (Donnelley & Sons 1998), S. 80.
۱۱۵. پس از پایان جنگ داخلی با تصویب سیزدهمین متمم قانون اساسی در سال ۱۸۶۵ بردهداری در سراسر ایالات متحده برای همیشه لغو شد. در این متمم آمده است: «نه بردهداری و نه کار اجباری اجازه ندارند مگر به عنوان مجازات برای جرمی، که شخص در یک دادگاه برای ارتکاب آن مجرم شناخته شده باشد، در ایالات متحدهی آمریکا یا در هر منطقهی تحت حاکمیت قانون آن صورت پذیرند.» به این ترتیب برای نخستین بار در تاریخ ایالات متحده، مردان سیاه و سفید در برابر قانون برابر شناخته شدند، اما نه زنها و سرخپوستها.
قانون اساسی ایالات متحدهی آمریکا سال ۱۷۸۷. متمم ۱۳.
Verfassung der Vereinigten Staaten von Amerika von 1787. Zusatzartikel 13.
۱۱۶. هانسن توضیح میدهد که امروزه کوکلوکسکلان صرفاً به عنوان یک کلوب «نژادپرستان قاتل با سرپوشهای مسخره» دیده میشود، «اما کلان (قبیله) اهداف سیاسی مشخصی داشت و به آنها دست هم یافت. چیزی که آنها را به یکی از موفقترین گروههای تروریستی جهان تبدیل میکند. آنها بدون از میان برداشتن دموکراسی، آن را برای قشر خاصی از مردم دست نیافتنی کردند.»
اریک هانسن: اروپا کی بابت بردهداری عذرخواهی میکند؟ تسایت آنلاین، ۱۵ ژانویه ۲۰۱۳
Eric Hansen: Wann entschuldigt sich Europa für die Sklaverei? Zeit Online, 15. Januar 2013.
۱۱۷. در شهر اوماها، در ایالت نبراسکا، هنری فوندای ۱۴ ساله، ستارهی آیندهی سینما، از چاپخانهی پدرش لینچ شدن و قتل یک انسان را دیده بود. فوندا بعدها گفت: «نفرت انگیزترین چیزی بود که تا به حال به چشم خود دیدهام. درهای چاپخانه را قفل کردیم، به طبقهی پایین رفته و بدون هیچ حرفی راهی خانه شدیم. دستانم عرق کرده و اشک در چشمانم حلقه زده بود. به تنها چیزی که میتوانستم فکر کنم آن جوان سیاهپوستی بود که در انتهای طناب تاب میخورد.»
اولیور استون و پیتر کوزنیک: تاریخ نانوشتهی آمریکا. وجوه تاریک قدرت جهانی (اولشتاین ۲۰۱۶)، ص.۳۶
Oliver Stone und Peter Kuznick: Amerikas ungeschriebene Geschichte. Die Schattenseiten der Weltmacht (Ullstein 2016), S. 36.
۱۱۸. در میان تشویق حاضران، مارتینلوترکینگ از اصل خانوادهی بشری گفت و ادامه داد: «من رؤیایی دارم که چهار فرزند خردسالم روزی در کشوری خواهند زیست که در آن نه بر اساس رنگ پوست، که بر اساس ماهیت شخصیتشان قضاوت خواهند شد!»
مارتین لوتر کینگ: من رؤیایی دارم. سخنرانی در جریان راهپیمایی به سوی واشنگتن برای فرصتهای شغلی و آزادی، ۲۸ آگوست ۱۹۶۳. ترجمه: هیأت دیپلماتیک ایالات متحده در آلمان.
Martin Luther King: Ich habe einen Traum. Ansprache während des Marsches auf Washington für Arbeitsplätze und Freiheit, 28. August 1963. Übersetzung: US Diplomatic Mission to Germany.
۱۱۹. وی هشدار داد: «قدرت عظیم خطری عظیم در بطن خود دارد، اگر با رشد روحی همراه نشود. قدرت حقیقی آن است که عادلانه به کار گرفته شود. چنانچه از قدرت ملت خویش مسئولانه و با ملاحظه بهره نگیریم، مصداق گفتهی اکتون خواهد شد: قدرت فساد به بار میآورد و قدرت مطلق، فساد مطلق. نخوت ما میتواند مایهی نابودیمان شود.» یک سال پس از این سخنرانیِ دوراندیشانه، مارتین لوتر کینگ در ۴ آوریل ۱۹۶۸ در شهر ممفیس ایالت تنسی در ظاهر به ضرب گلولهی دیوانهای تکرو به قتل رسید.
تلفات جنگ ویتنام. سخنرانی مارتین لوتر کینگ در ۲۵ فوریه ۱۹۶۷ در لس آنجلس. به صورت برخط در دسترس در آدرس: www.thekingcenter.org
The Casualties of the War in Vietnam. Rede von Martin Luther King vom 25. Februar 1967 in Los Angeles. Online abrufbar unter: www.thekingcenter.org
۱۲۰. تونی موریسون، آمریکایی آفریقاییتبار برندهی جایزهی نوبل ادبیات میگوید: «تخصیص ٬ویژگیهای نژادی٬ و طرد کردنهای منتج از آن نه با سیاهپوستان آغاز شده و نه با آنها به پایان رسیده است. ویژگیهای فرهنگی، خصوصیات فیزیکی و یا مذهب همواره در کانون توجه بوده و هستند، هنگامی که استراتژیهای یادآوری برتری و قدرت طرحریزی میشوند.» هم در جریان جنگ با سرخپوستان و هم در دوران بردهداری، در میان سفیدپوستان ایالات متحده اعتقاد به نژادپرستی حاکم بود، که سرخها و سیاهان را از خانوادهی بشری طرد میکرد و در نتیجهاش رنج بسیار به بار آمد.
تونی موریسون: خاستگاه دیگران. دربارهی نژاد، نژادپرستی و ادبیات (روولت ۲۰۱۸)
Toni Morrison: Die Herkunft der anderen. Über Rasse, Rassismus und Literatur (Rowohlt 2018).