پینویسهای قسمت هفتم «امپراتوری USA» نوشتهی دانیله گانزر که در پادکست بیبلیوکست منتشر شده است و میتوانید آن را از اینجا بشنوید:
۸۸. ویلیام پترسون، نمایندهی ایالت نیوجرسی اینچنین استدلال کرد: «هیچ دولتی نمیتواند تنها بر روی کاغذ موجودیت پیدا کند. همواره به ارتشی آماده نیاز دارد تا به واسطهی آن بتواند ادعاهای معطوف به قدرت خود را به کرسی بنشاند.» اکثریت با این حرف موافق بودند و کمی بعد ارتش آمریکا تشکیل شد. در آن زمان هیچکس فکرش را نمیکرد که ارتش ایالات متحده در ۲۳۰ سال آینده این میزان هنگفت از پول را بلعیده و به کشورهای بیشماری در قارههای مختلف حمله خواهد کرد.
آندرئاس التر: جنگفروشان. تاریخ پروپاگاندای ایالات متحده از ۱۹۱۷ تا ۲۰۰۵ (زورکامپ ۲۰۰۵)، ص.۱۵
Andreas Elter: Die Kriegsverkäufer. Geschichte der US-Propaganda 1917–2005 (Suhrkamp 2005), S. 15.
۸۹. چنان که گرنت میگوید «ما را فرستاده بودند تا درگیری ایجاد کنیم، اما مهمترین مسأله این بود که مکزیک شروع کنندهی آن باشد. آخر اینکه کنگره اعلان جنگ میکرد خیلی بعید بود. ولی اگر مکزیک به نیروهای ما حمله میکرد، آنوقت قوهی مجریه میتوانست اعلان جنگ کند.»
جک اندرسون و جرج کلیفورد: کاغذهای اندرسون (بالانتین بوکس ۱۹۷۴)، ص.۲۵۶
Jack Anderson und George Clifford: The Anderson Papers (Ballantine Books 1974), S. 256.
۹۰. در مجلس نمایندگان، نمایندهای به نام آبراهام لینکلن از ایلینوی، که بعدها خود رئیس جمهور ایالات متحده میشد، قانع نشد. لینکلن در سخنرانی خود بهشدت از پولک انتقاد کرد. رئیس جمهور باید نشان دهد که «آن زمینی که اولین خون بر آن ریخته شد مال ما بوده است.» اما لینکلن حدس میزد که رئیس جمهور نخواهد توانست چنین کند، و احتمالاً خود رئیس جمهور نیز میداند که حق با او نیست، چرا که رئیس جمهور پولک «مردی گیج، عصبانی و به شکلی رقتآور بیاطلاع» بود.
سخنرانی آبراهام لینکلن در مجلس نمایندگان به تاریخ ۱۲ ژانویه ۱۸۴۸. نقل شده در: موری پولنر و توماس وودز: نوشتههای ضدجنگ آمریکایی از ۱۸۱۲ تا امروز (بیسیک بوکس ۲۰۰۸)، ص.۳۳
Rede von Abraham Lincoln im Repräsentantenhaus 12. Januar 1848. Zitiert in: Murray Polner und Thomas Woods: American Antiwar Writing from 1812 to Now (Basic Books 2008), S. 33.
۹۱. پولک ادعا کرد: «از آنجا که جنگ علیرغم همهی تلاشهایمان برای اجتناب از آن، درگرفته است، چون مکزیک خود مسبب آن شده، اکنون ما بر اساس تعهد خویش در قبال میهنپرستیمان وظیفه داریم از شرافت، حقوق و منافعمان در قبال کشورمان دفاع کنیم.» واقعیت اما عکس این بود. رئیس جمهور پولک بود که با اعزام سربازان آمریکایی به قلمرو مکزیک آتش جنگ را برافروخته بود. واقعهی صحنهسازی شدهی ریو گرانده تأثیر خود را گذاشت: در سنا تنها دو سناتور علیه جنگ رأی دادند در حالی که ۴۰ نفرشان از آن حمایت میکردند، و در مجلس نمایندگان ۱۹۰ نمایندهی کنگره به جنگ رأی دادند و تنها ۱۴ نفر با آن مخالفت کردند.
ریچارد بروس ویندرز: ارتش آقای پولک. تجربهی نظامی آمریکا در جنگ مکزیک (انتشارات دانشگاه تگزاس ۱۹۹۷)، ص.۹
Richard Bruce Winders: Mr. Polk’s Army. The American Military Experience in the Mexican War (Texas University Press 1997), S. 9.
۹۲. ویلیام گودل، فعال حقوق مدنی آمریکایی، که در جنبش لغو بردهداری مشارکت داشت و مخالف سفت و سخت گسترش بردهداری به مناطق تازه فتح شده بود، در ۱۸۵۲ توضیح داد: «باوجود آن که تگزاس نیازی به دفاع نداشت، رئیسجمهور جیمز پولک به بهانهی دفاع از تگزاس ژنرال زاخاری تیلور و نیروهایش را فراتر از مرزهای واقعی تگزاس مستقر کرد و حتی به آنها مجوز عبور از ریوگرانده را نیز داد. پس از چند تلاش ناموفق برای تحریک مکزیکیها به شلیک اولین گلوله، این درواقع نیروهای ما بودند که جنگ را آغاز کردند، که پس از آن ژنرال تیلور به دولت متبوع خود آغاز عملیات نظامی را اعلام کرد. سپس رئیس جمهور پولک دروغ را به کنگره و به جهان ارائه داد: مکزیک از مرز عبور و به خاک ما تجاوز کرده است. مکزیک خون آمریکاییها را بر خاک آمریکا ریخته است.» با این دروغهای جنگی چنان که گودل میگوید ملت و کنگره فریب داده شدند.
موری پولنر و توماس وودز: نوشتههای ضدجنگ آمریکایی از ۱۸۱۲ تا امروز (بیسیک بوکس ۲۰۰۸)، ص.۴۰
Murray Polner und Thomas Woods: American Antiwar Writing from 1812 to Now (Basic Books 2008), S. 40.
۹۳. پس از آن نیروی دریایی ایالات متحده در اقیانوس آرام به شهر سان فرانسیسکو حمله کرده ایالت مکزیکی کالیفرنیا را فتح کرد. چون مکزیک نیروی دریایی قابل ذکری در اختیار نداشت، مکزیکیها در برابر نیروی دریایی آمریکا توان مقابله نداشتند. ایالات متحده مکزیکوسیتی و ورا کروز را با نارنجک بمباران کرد. به زنان بسیاری تجاوز شد و همچنین کودکان و سالمندان بسیاری کشته شدند. شهر مکزیکی هوامانتلا به دست سربازان آمریکایی غارت و ویران شد، ساکنینش همه از دم تیغ گذرانده شدند.
منصور خان: تاریخ محرمانهی جنگهای آمریکا (گرابرت ۲۰۰۳)، ص.۴۸
Mansur Khan: Die geheime Geschichte der amerikanischen Kriege (Grabert 2003), S. 48.
۹۴. کشیشی با نام تئودور پارکر در یک سخنرانی عمومی در بوستون در ۴ فوریه ۱۸۴۷ به اعتراض گفت: «جنگی رذیلانه و ننگبار است که ما درگیرش هستیم. مردان جوانی که باید علوفه گردآورده و به جامعه خدمت کنند، در خیابانها رژه میروند. میآموزند که چگونه انسانهای دیگر را بکشند. انسانهایی که نه به آنها و نه به ما هرگز آسیبی نرساندهاند. آنها برادرکشی را میآموزند.» به گفتهی او این با ارزشهای مسیحیت مطابقت نداشته و جنگ علیه مکزیک اشتباه و با دروغ آمیخته بود. «اینجا مرد جوان درشتاندامی با مرد جوان ریزجثهای میجنگد. و جوان ریزجثه علاوه بر این ضعیف و بیمار هم هست. و آنچه همه چیز را بدتر میکند: حق با جوان ریزجثه است و جوان درشتاندام به ناحق، و با چهرهای جدی دروغ میگوید تا وانمود کند حق با اوست.»
موری پولنر و توماس وودز: نوشتههای ضدجنگ آمریکایی از ۱۸۱۲ تا امروز (بیسیک بوکس ۲۰۰۸)، ص.۲۸
Murray Polner und Thomas Woods: American Antiwar Writing from 1812 to Now (Basic Books 2008), S. 28.
۹۵. وزیر امور خارجهاش، جیمز بوکانن دربارهی رئیسجمهور پولک گفته است که او در دوران ریاست جمهوریاش «ظاهر مردی سالخورده»پیدا کرده بود. پولک پس از پایان دورهی زمامداریاش برای انتخاب مجدد نامزد نشد و در سال ۱۸۴۹ در ۵۳ سالگی مرد. ژنرال زاخاری تیلور، که جنگ را آغاز کرده بود، به عنوان قهرمان جنگی مورد تجلیل قرار گرفته و به عنوان جانشین پولک به ریاست جمهوری انتخاب شد.
کریستوف ماوخ: رئیس جمهوران ایالات متحدهی آمریکا (تسه.ها.بک ۲۰۱۳)، ص.۱۶۲
Christof Mauch: Die Präsidenten der USA (C. H. Beck 2013), S. 162.
۹۶. مورخ فرانسوی الکسی دو توکویل که در ۱۸۲۶ به ایالات متحده سفر کرده و از شاهدان عینی اخراج سرخپوستان از زمینهایشان بود، گزارش میدهد که چگونه استعمارگران بارها و بارها پیمانهایشان را زیر پا گذاشته و شکستهاند. «به محض آنکه جمعیت اروپایی به زمین دست نخوردهای که محل زندگی قبیلهای از بومیان است نزدیک میشوند، دولت ایالات متحده معمولاً هیأتی تشریفاتی نزدشان اعزام میکند؛ سفیدپوستها سرخپوستها را در دشتی بزرگ گرد آورده و پس از آنکه با یکدیگر خوردند و نوشیدند، به آنها توضیح میدهند: پشت کوههایی که در افق میبینید، آن سوی دریاچهای که در مرز غربی زمینهایتان قرار دارد، قلمروهای پهناوری یافت میشوند که در آنها هنوز حیوانات وحشی به فراوانی وجود دارند. زمینهایتان را به ما بفروشید و به آنجا بروید تا به شادی زندگی کنید. پس از این سخنرانی، در مقابل چشمان سرخپوستان بساطی از سلاح، لباسهای پشمی، بشکههای برندی، گردن آویزهایی از مهرههای شیشهای، دستبندهایی از جنس قلع، گوشواره و آیینه میگستردند.» چنان که توکویل مینویسد: «اگر پس از دیدن این گنجینهها هنوز دودل باشند، به آنها میفهمانند که چارهای جز پذیرفتن این پیشنهاد ندارند. نیمی قانع شده و نیمی مجبور شده، سرخپوستها کوچ میکنند. به مناطق نامسکونی مهاجرت میکنند که در آنجا سفیدپوستان ده سال هم آنها را در آرامش نخواهند گذاشت. اینگونه آمریکاییها به ثمن بخس ایالات جدید به چنگ میآورند.»
الکسی دو توکویل: دربارهی دمکراسی در آمریکا (زوریخ ۱۹۸۷)، ص.۴۹۱
Alexis de Tocqueville: Über die Demokratie in Amerika (Zürich 1987), S. 491.
۹۷. زن پیگان میگوید «سربازان هر کسی را که نزدیکشان بود از دم تیغ گذراندند… و همهی مردها، زنها و بچهها را سلاخی کردند.» آن روز بیشتر جنگجویان پیگان به شکار رفته بودند. فقط ۱۵ نفرشان در روستا بودند، فقط یکی از آنها اصلاً تیری شلیک کرد. یک کشتار تمامعیار بود. سرخپوستان اندکی جان به در بردند. جنگلها و رودخانهها پر از جنازه بودند. دستکم ۱۷۳ سرخپوست در این روز در این روستا کشته شدند.
بن کییِرنان: زمین و خون. نسلکشی و نابودی از دوران باستان تا امروز (دویچه فرلاگز آنشتالت ۲۰۰۹)، ص.۴۶۹. همچنین ن.ک.: اشتفان کورینت: آیا نسلکشی بود؟ روبیکون، ۱۲ دسامبر ۲۰۱۷
Ben Kiernan: Erde und Blut. Völkermord und Vernichtung von der Antike bis heute (DVA 2009), S. 469. Siehe auch: Stefan Korinth: War es Völkermord? Rubikon, 12. Dezember 2017.
۹۸. بین سالهای ۱۸۴۶ و ۱۸۷۳ شمار سرخپوستانی که در کالیفرنیا زندگی میکردند کاهش چشمگیری یافت، از نزدیک ۱۵۰۰۰۰ نفر به ۳۰۰۰۰ نفر. نتیجهگیری مدلی دربارهی نسلکشی در کالیفرنیا این است که دولت ایالات متحده، سیاستمداران اهل کالیفرنیا و سربازان آمریکایی فعالانه و عامدانه در نابودی سرخپوستان مشارکت کردند.
بنجامین مدلی: یک نسلکشی آمریکایی. ایالات متحده و فاجعهی سرخپوستان کالیفرنیا (انتشارات دانشگاه ییل ۲۰۱۶)
Benjamin Madley: An American Genocide. The United States and the California Indian Catastrophe (Yale University Press 2016).
۹۹. در حق چروکیها هم بیعدالتی بزرگی صورت گرفت. در جورجیا سفیدپوستان طی قراردادی مالکیت آنها بر زمینهایشان را تضمین کرده بودند. ولی وقتی در آنجا طلا کشف شد، این قرارداد دیگر ارزشی نداشت. رئیس جمهور وقت آمریکا، اندرو جکسون، بیرحمانه علیه سرخپوستان وارد عمل شد و ۷۰۰۰ سرباز آمریکایی اعزام کرد که چروکیها را در سال ۱۸۳۸ وادار کردند سرزمین آباء و اجدادی خود را ترک و با گذر از «مسیر اشکها» ۱۶۰۰ کیلومتر آن سوتر به اکلاهما نقل مکان کنند. بسیاری از سرما، گرسنگی و وبا جانشان را از دست دادند. هر کس که میخواست بگریزد سلاخی میشد. سربازی به نام جسی برنت نوشت: «یک راهپیمایی مرگ بود، در انتها ۴۰۰۰ گور خاموش حاشیهی راه ما را مزین میکردند.»
آرام ماتیولی: جهانهای از دست رفته: تاریخ سرخپوستان آمریکای شمالی از ۱۷۰۰ تا ۱۹۱۰ (کلِت کوتا ۲۰۱۷). همچنین: اریک فرِی: کتاب سیاه ایالات متحدهی آمریکا (آیشبورن ۲۰۰۴)، ص.۲۵
Aram Mattioli: Verlorene Welten: Eine Geschichte der Indianer Nordamerikas 1700 – 1910 (Klett Cotta 2017). Sowie: Eric Frey: Schwarzbuch USA (Eichborn 2004), S. 25.
۱۰۰. گاو نشسته، رئیس قبیلهی سو، در سوگ کشتار بیرویهی بوفالوها به دست سفیدپوستها گفت: «بادی سرد بر دشتها وزید هنگامی که آخرین بوفالو به خاک افتاد – باد مرگ برای مردم من.»
کریستف مونگر: چگونه آمریکا جهان سرخپوستها را ویران کرد. تاگس-آنتسایگر، ۱۳ نوامبر ۲۰۱۷
Christof Münger: Wie Amerika die Welt der Indianer zerstörte. Tages-Anzeiger, 13. November 2017.
۱۰۱. گاو نشسته خردمندانه گفت: «شوق مالکیت یک بیماری سفیدپوستان است. این مردمان قانونهای بسیاری خلق کردهاند که ثروتمندان اجازهی نقضشان را دارند، ولی فقرا نه. دینی دارند که فقرا از آن پیروی میکنند، ولی ثروتمندان نه. حتی از فقرا خراج میگیرند تا از ثروتمندان حمایت کنند و از آنان که حکم میرانند. ادعا میکنند که این مام زمین ما متعلق به آنان است، برای تمتع آنان وجود دارد، و همسایگان را با حصار از آن منع میکنند.» طمعکاری مهاجران سفیدپوست سیراب ناشدنی است: «حتی اگر آمریکا دو چندان بزرگ میبود که هست، باز هم برای آنان کافی نمیبود.» اینگونه گاو نشسته انتقادی زودهنگام از امپریالیسم آمریکا بیان کرد. اما مهاجرنشینان برای آن گوش شنوایی نداشتند.
گاو نشسته: گزیدهی سخنرانیها (کایوتی بوکس ۱۹۹۸)، ص.۷۵
Sitting Bull: The Collected Speeches (Coyote Books 1998), S. 75.
۱۰۲. سربازها با کایوتی سیاه گلاویز شدند و تیری از اسلحهی او دررفت. بلافاصله سربازان متصدی توپهای روولور مستقر شده گرداگرد اردوگاه شروع به شلیک کردند و یک حمام خون به راه انداختند. سرخپوستان غیرمسلحی که سعی میکردند فرار کنند، درو شدند. ۱۵۰ تا ۳۵۰ سرخپوست، از جمله رئیس پا گنده و همچنین زنان با کودکان شیرخوار در آغوش در این گلولهباران کشته شدند. افسر فرمانده، فورسایت، پس از این کشتار توبیخ نشد، بلکه در عوض به سرلشکری ترفیع درجه دریافت کرد. با کشتار ووندد نی جنگهای سرخپوستان به پایان رسیدند. از آن پس دیگر مقاومت مسلحانهای در کار نبود.
منصور خان: تاریخ محرمانهی جنگهای آمریکا (گرابرت ۲۰۰۳)، ص.۲۱
Mansur Khan: Die geheime Geschichte der amerikanischen Kriege (Grabert 2003), S. 21.
۱۰۳. کییِرنان چنین برآورد میکند که بیش از پنج میلیون سرخپوست در شمال ریو گرانده زندگی میکردند هنگامی که در ۱۴۹۲ نخستین اروپاییان در آمریکای شمالی از کشتی پیاده شدند. او تخمین میزند که سه قرن بعد، یعنی در ۱۸۰۰، از این سرخپوستان تنها ۶۰۰۰۰۰ نفر زنده مانده بودند. این یعنی که بیش از چهار میلیون سرخپوست از مواجهه با مهاجران سفیدپوست از اروپا جان به در نبرده بودند. کییِرنان مورخ به درستی توضیح میدهد که خشونت گسترده علیه سرخپوستان به واسطهی نژادپرستی رایجی ممکن شده است، که در آن گروهی از انسانها دنیایی را آرزو میکند، که در آن گروه دیگری از انسانها دیگر وجود ندارد. قتل عام سرخپوستان تنها به این دلیل ممکن شد که آنها به عنوان بخشی از خانوادهی بشری دیده نمیشدند.
بن کییِرنان: زمین و خون. نسلکشی و نابودی از دوران باستان تا امروز (دویچه فرلاگز آنشتالت ۲۰۰۹)
Ben Kiernan: Erde und Blut. Völkermord und Vernichtung von der Antike bis heute (DVA 2009).
۱۰۴. درحالی که جمعیت سرخپوستان کوچک میشد، تعداد مهاجران مدام رشد میکرد. در نتیجهی جریان دائم مهاجرت از اروپا، جمعیت غیر سرخپوست ایالات متحده از ۱۸۰۰ تا ۱۹۰۰ از ۵ به ۷۵ میلیون نفر افزایش یافت. در همین زمان جمعیت پیشتر هم شدیداً نقصان یافتهی سرخپوستان از ۶۰۰۰۰۰ نفر به ۲۵۰۰۰۰ نفر کاهش یافت. سرخپوستهای به جا مانده از آن پس و تا به امروز تنها اقلیتی در سرزمین خود هستند. با غصب شکارگاههای سرخپوستها و نیز کشتار بیرویهی بوفالوها همچنین فرهنگ این شکارچیان باافتخار نابود شد. سرخپوستهای بازمانده در مناطق اختصاصی اِسکان داده شدند، جایی که بسیاریشان خودکشی کرده یا به دام اعتیاد به الکل افتادند.
اشتفان کورینت: آیا نسلکشی بود؟ روبیکون، ۱۲ دسامبر ۲۰۱۷
Stefan Korinth: War es Völkermord? Rubikon, 12. Dezember 2017.
۱۰۵. الک سیاه، درمانگری از قبیلهی اوگلالا سو، از اعضای جنبش صلح بود و این پیوستگی با خانوادهی بشری را اینگونه توصیف میکرد: «نخستین صلح – مهمترین صلح – آن است که در روح انسانها حلول میکند هنگامی که همتباری خویش، هماهنگی خویش با کائنات را درک کرده و درمییابند که در مرکز جهان راز بزرگ قرار دارد و این مرکز درواقع همه جای جهان است. در تک تک ما – این صلح واقعی است، دیگران همه تنها بازتابی از آن هستند. دومین صلح آن است که میان دو تن بسته میشود و سومین آنکه میان ملتها. ولی پیش از هر چیز باید بدانید که صلح میان ملتها هرگز نمیتواند به وجود آید مگر آنکه ابتدا آن صلح نخستین به دست آمده باشد، آن صلحی که، چنان که پیشتر گفتم، در درون روح بشر خانه دارد.»
ژوزف اپس براون: چپق مقدس: روایت الک سیاه از مناسک هفتگانهی اوگلالا سو (انتشارات دانشگاه اکلاهما ۲۰۱۲)، ص.۱۱۵
Joseph Epes Brown: The Sacred Pipe: Black Elk’s Account of the Seven Rites of the Oglala Sioux (University of Oklahoma Press 2012), S. 115.