پینویسهای قسمت سیزدهم «امپراتوری USA» نوشتهی دانیله گانزر که در پادکست بیبلیوکست منتشر شده است و میتوانید آن را از اینجا بشنوید:
۱۸۷.بیشترین تلفات، ۲۷ میلیون، که ۱۴ میلیون آن غیرنظامیان بودند، به اتحاد جماهیر شوروی تعلق داشت. آلمان بیش از شش میلیون کشته داد، یک میلیون از آنها غیرنظامی. برای لهستان نیز این جنگ یک فاجعه بود، شش میلیون تن از شهروندان این کشور کشته شدند، از آنها پنج میلیون غیرنظامی. ژاپن بالغ بر چهار میلیون کشته داد، که حدود دو میلیون نفرشان غیرنظامی بودند. ایالات متحده ۴۰۰۰۰۰ سرباز از دست داد ولی عملاً هیچ تلفات غیرنظامی نداشت چرا که جنگ در آمریکای شمالی صورت نمیگرفت. جنگ جهانی دوم این اعتقاد محکم را در جنبش صلح و نسل پس از جنگ تقویت کرد که مناقشات تا آنجا که ممکن است باید بدون خشونت حل و فصل شوند و هیچکس نباید از خانوادهی بشری طرد شود.
اعداد از: رولف-دیتر مولر (منتشر کننده): امپراتوری آلمان و جنگ جهانی دوم، جلد ۱۰ ضمایم: تلفات انسانی در جنگ جهانی دوم (دِ.فاو.آ ۲۰۰۸)
Zahlen aus: Rolf-Dieter Müller (Hrsg.): Das Deutsche Reich und der Zweite Weltkrieg, Band 10. Anhang: Die Menschenverluste im Zweiten Weltkrieg (DVA 2008).
۱۸۸. احتمالاً اشتورمآبتایلونگ (اسآ)، یک ارگان جنگی شبه نظامی نازیها عملیات را اجرا کرده است. چنین گمان میرود که رئیس رایشزتاگ، هرمان گورینگ، که در کاخ رئیس رایشزتاگ در همان نزدیکی ساکن بود و یوزف گوبلز، وزیر پروپاگاندای هیتلر، خود ترتیب افروختن آتش را به واسطهی اسآ داده و سپس گناه را به گردن مارینوس فن در لوبه یک کمونیست کم توان ذهنی اهل هلند انداختند. اعضای اسآ از طریق تونلی زیرزمینی میان ساختمان رایشزتاگ و کاخ رئیس گریختند.
بنجامین کارتر هت: آتشسوزی رایشزتاگ. بازگشایی یک پرونده (رووُلت ۲۰۱۶). همچنین: الکساندر باهار و ویلفرید کوگل: آتشسوزی رایشزتاگ. داستان یک عملیات تحریک (پاپی رؤسا ۲۰۱۳)
Benjamin Carter Hett: Der Reichstagsbrand. Wiederaufnahme eines Verfahrens (Rowohlt 2016). Sowie: Alexander Bahar und Wilfried Kugel: Der Reichstagsbrand. Geschichte einer Provokation (PapyRossa 2013).
۱۸۹. چرا عامهی آلمانیها آگاهانه چشم بر هم نهادند هنگامی که مدام همسایههای بیشتری شبانه ناپدید میشدند؟ زیرا بسیاری تسلیم پروپاگاندای نازیها شدند. شعارهای یکسان مدام تکرار میشدند و در خانوادهی بشری شکاف انداخته شد. وزیر پروپاگاندای هیتلر، یوزف گوبلز معتقد بود که «ملت اغلب بسیار بدویتر از آن است که ما تصور میکنیم. از این رو جوهرهی پروپاگاندا همیشه سادگی و تکرار است.»
لوتس هاخمایستر (منتشر کننده): آزمایش گوبلز. پروپاگاندا و سیاست (دِ.فاو.آ ۲۰۰۵)، ص.۵۰
Lutz Hachmeister (Hrsg.): Das Goebbels-Experiment. Propaganda und Politik (DVA 2005), S. 50.
۱۹۰. هت، که دربارهی آتشسوزی رایشزتاگ مفصل تحقیق کرده میگوید: «محتملترین روایت این است که گروه کوچکی از مردان عضو اسآ، احتمالاً به رهبری هانس گئورگ گِوِر، که کارشناس آتش نشانی بود، این آتشسوزی را در تالار اصلی آماده و روشن کرده بود، بدون آنکه فن در لوبه کوچکترین اطلاعی از آن داشته باشد.» فن در لوبهی هلندی مهرهی سربازی بیش نبود که فدا شد.
آرمین فورر: مورخی مدارک جدیدی مییابد: گروهی از اسآ در ۱۹۳۳ رایشزتاگ را به آتش کشید. فوکوس آنلاین، ۸ سپتامبر ۲۰۱۶
Armin Fuhrer: Historiker findet neue Belege: SA-Gruppe zündete 1933 den Reichstag an. Focus Online, 8. September 2016.
۱۹۱. هاینریش هیملر، فرماندهی شوتزاشتافل (اساس) در ۴ اکتبر ۱۹۴۳ در پوزنان لهستان در همایش فرماندهان اساس (اساس-گروپنفوررتاگ) گفت: «یک اصل باید برای مردان اساس مطلق باشد: صادق، شریف، وفادار و برادروار باید با همخونان خویش باشیم و جز این با هیچ کس.» هیملر در ادامه میگوید: «آنچه بر سر روسها میآید، آنچه بر سر چکها میآید برای من به کلی علی السویه است. اینکه دیگر ملتها در رفاه زندگی کنند یا از گرسنگی سقط شوند تنها تا آنجا برای من اهمیت دارد که آنها را به عنوان بردگانی برای فرهنگمان نیاز داشته باشیم، جز این برای من بیاهمیت هستند. اینکه برای ساخت یک خندق ضدتانک ۱۰۰۰۰ زن روس از خستگی از پا درآیند یا نه، تنها تا آنجایش برای من مهم است که خندق ضدتانک برای آلمان به پایان برسد.» خندقی عمیق و پهن برای جلوگیری از پیشروی تانکهای دشمن. هیملر میافزاید: «من آرزو میکنم که اساس با این دید با مشکل مردمان بیگانه و غیرژرمنی رو به رو شود، بهخصوص روسها.»
لئون پولیاکوف: رایش سوم و متفکرانش (والتر دِ گرویتر ۲۰۱۵)، ص.۴۸۲
Leon Poliakov: Das Dritte Reich und seine Denker (Walter de Gruyter 2015), S. 482.
۱۹۲. موسولینی بعدها به هیتلر گفت: «اگر جامعهی ملل به توصیهی ایدن در مناقشهی اتیوپی عمل کرده و تحریمهای اقتصادی را به نفت هم تعمیم داده بود، ناچار باید ظرف یک هفته از اتیوپی عقب مینشستم. این فاجعهای باورنکردنی برای من میبود.»
رابرت گورالسکی و راسل فریبرگ: نفت و جنگ. چگونه کشمکش مرگبار بر سر سوخت در جنگ جهانی دوم به معنای پیروزی یا شکست بود (ویلیام مارو و شرکا ۱۹۸۷)، ص.۲۴
Robert Goralski und Russell Freeburg: Oil & War. How the Deadly Struggle for Fuel in WWII meant Victory or Defeat (William Morrow and Company 1987), S. 24.
۱۹۳. اما فرآیند تبدیل پرهزینه بود، حدود پنج تن زغال سنگ برای تهیهی یک تن بنزین نیاز بود. آدولف هیتلر اعلام کرد: «این سؤال که هزینههای تولید این مواد خام چه اندازهاند، اهمیتی ندارد.» از دید او سوخت آلمانی باید «محقق شود، حتی اگر برای دستیابی به آن به فداکاری نیاز باشد.»
راینر کارلش و ریموند استوکز: فاکتور نفت. صنعت نفت در آلمان از ۱۸۵۹ تا ۱۹۷۴ (تسه.ها.بِک ۲۰۰۳)، ص.۱۳۷. همچنین گورالسکی و فریبرگ: نفت و جنگ (ویلیام مارو و شرکا ۱۹۸۷)، ص.۲۱ و ۲۵
Rainer Karlsch und Raymond Stokes: Faktor Öl. Die Mineralölwirtschaft in Deutschland 1859 – 1974 (C. H. Beck 2003), S. 137. Sowie Goralski und Freeburg: Oil & War (William Morrow and Company 1987), S. 21 und 25.
۱۹۴. از ۱۰۰۰۰۰ بشکه نفتی که آلمان در ۱۹۳۸ روزانه نیاز داشت، تنها حدود ۲۰۰۰ بشکه مصنوعی از زغال سنگ تولید، و ۱۰۰۰۰ بشکهی دیگر نیز از چاههای نفت کوچک آلمان تأمین میشد. با این ۱۲۰۰۰ بشکه هیتلر تنها میتوانست دوازده درصد نیاز نفتش را تأمین کند و با واردات ۸۸۰۰۰ بشکه نفت در روز شدیداً به خارج وابسته بود.
گورالسکی و فریبرگ: نفت و جنگ (ویلیام مارو و شرکا ۱۹۸۷)، ص.۲۶
Goralski und Freeburg: Oil & War (William Morrow and Company 1987), S. 26.
۱۹۵. ایالات متحده در آن زمان بزرگترین تولید کنندهی نفت جهان بود. در آغاز جنگ ایالات متحده ۳.۵ میلیون بشکه در روز تولید داشت که معادل ۶۰ درصد تولید جهانی آن دوره بود. تا سال 1945 آمریکا توانست تولید نفت خود را به ۴.۷ میلیون بشکه در روز افزایش دهد. هر کس در جنگ جهانی دوم با حمایت ایالات متحدهی آمریکا میجنگید، نفت کافی در اختیار داشت و پیروز میشد. هر کس علیه ایالات متحده میجنگید، نفت کم داشت و شکست میخورد.
گورالسکی و فریبرگ: نفت و جنگ (ویلیام مارو و شرکا ۱۹۸۷)، ص.۱۶۶
Goralski und Freeburg: Oil & War (William Morrow and Company 1987), S. 166.
۱۹۶. نخستین آزمون تابآوری واردات نفت آلمان زمانی پیش آمد که هیتلر در ۷ مارس ۱۹۳۶ منطقهی غیرنظامی شدهی راینلند را تصرف کرد. با این تجاوز هیتلر معاهدهی لوکارنو را نقض کرده بود، که در آن فرانسه، بلژیک و آلمان توافق کرده بودند که مرز غربی ترسیم شده بر اساس معاهدهی ورسای را، که آلمان ناعادلانه میدانست، با توسل به خشونت تغییر ندهند. روسیه پس از اشغال راینلند بلافاصله صادرات نفت به آلمان را متوقف کرد. اما از آنجا که ایالات متحده، ونزوئلا و رومانی به فروش نفت ادامه دادند، در تأمین نفت آلمان خللی وارد نشد.
گورالسکی و فریبرگ: نفت و جنگ (ویلیام مارو و شرکا ۱۹۸۷)، ص.۲۶
Goralski und Freeburg: Oil & War (William Morrow and Company 1987), S. 26.
۱۹۷. مداخلهی نیروی هوایی آلمان عامل مهمی در پیروزی فرانکو در جنگ داخلی اسپانیا به حساب میآمد. با این حال ایالات متحده باز هم به فروش نفت به آدولف هیتلر ادامه داد.
ایان وستول: لژیون کوندور: زمین تمرین ورماخت (ایان آلن ۲۰۰۴)
Ian Westwell: Condor Legion: The Wehrmacht’s Training Ground (Ian Allan 2004).
۱۹۸. آنتونی ساتون، مورخ بریتانیایی میگوید: «اگر صنعتگران آلمانی که در نورنبرگ برابر دادگاه قرار گرفتند در جنایت علیه بشریت مجرم بودند، این باید شرکایشان در خانوادهی فورد را نیز شامل میشد. اما ماجرای فورد از سوی واشنگتن لاپوشانی شد، درست مانند هر چیز دیگری که به نخبگان مالی وال استریت مربوط میشد.»
آنتونی ساتون: وال استریت و ظهور هیتلر (کلرویو ۲۰۱۰)، ص.۹۷. همچنین: گشه زاگر: دیکتاتور دیترویت. هنری فورد و نازیها. اشپیگل آنلاین، ۲۹ جولای ۲۰۰۸
Antony Sutton: Wall Street and the Rise of Hitler (Clairview 2010), S. 97. Sowie: Gesche Sager: Der Diktator von Detroit. Henry Ford und die Nazis. Spiegel Online, 29. Juli 2008.
۱۹۹. پرپاراتا که نتایج تحقیقاتش در آلمان به ندرت موضوع بحث قرار میگیرند میگوید: «قدرتهای پیروز به هیتلر پر و بال دادند تا آلمان را، به عنوان خطری بالقوه برای منافع ژئوپلیتیک اتحاد انگلوآمریکایی یک بار برای همیشه شکست دهند.» بنا بر گفتههای پرپاراتا «منازعهجویی نظامی» هیتلر و «خصومت نژادی در قبال روسها و اسلاوها» آلمان را به ورطهی سقوط کشاند. «این یک پیروزی تمامعیار برای انگلوآمریکاییها بود.»
گیدو پرپاراتا: قدرتهای پیروز عامدانه به هیتلر پر و بال دادند. میلیو، ۱۵ سپتامبر ۲۰۱۹. همچنین: گیدو پرپاراتا: چه کسی هیتلر را قدرتمند کرد: چگونه نخبگان مالی بریتانیایی-آمریکایی راه را برای رایش سوم هموار کردند (پرسئوس ۲۰۱۰). و: ادگار دال: نخستین قربانی جنگ حقیقت است. چگونه ایالات متحده جنگ جهانی دوم را برنامهریزی کرد (انتشارات آلیتیا ۲۰۱۹)
Guido Preparata: Die Siegermächte züchteten Hitler ganz bewusst heran. Milieu, 15. September 2019. Sowie: Guido Preparata: Wer Hitler mächtig machte: Wie britisch-amerikanische Finanzeliten dem Dritten Reich den Weg bereiteten (Perseus 2010). Und: Edgar Dahl: Das erste Opfer des Krieges ist die Wahrheit. Wie die USA den Zweiten Weltkrieg planten (Alitheia Verlag 2019).
۲۰۰. در تابستان 1941 بالارتبهترین افسر ارتش ایالات متحده، رئیس ستاد ارتش، ژنرال جرج مارشال در نامهای به رئیس جمهور روزولت نوشت: «بریتانیای کبیر به سرحد توان انسانی قابل استفادهاش رسیده است. ما باید نیروهایش را تکمیل کنیم… آلمان را نمیتوان تنها با رساندن سلاح به کشورهای دوست یا عملیاتهای هوایی و دریایی شکست داد. برای این کار یک نیروی زمینی پرقدرت نیاز خواهد بود.» مارشال خواهان ورود ایالات متحده به جنگ در حمایت از انگلستان و پیاده شدن سربازان آمریکایی بر خاک اروپا بود.
جرج مورگنشترن: پرل هاربر ۱۹۴۱. یک فاجعهی آمریکایی (هربیگ ۱۹۹۸)، ص.۱۲۱
George Morgenstern: Pearl Harbor 1941. Eine amerikanische Katastrophe (Herbig 1998) S. 121.
۲۰۱. جرج مورگنشترن، روزنامهنگار آمریکایی از روزنامهی شیکاگو تریبیون، که در آن زمان پرچمدار دیدگاه انزواطلبانه در میان روزنامههای آمریکایی بود، توضیح میدهد: «در درجهی اول روزولت میخواست با آلمان بجنگد. ولی از آنجا که هیتلر قصد نداشت هیچ بهانهای به دست او بدهد، نگاهش را به اقیانوس آرام و ژاپن معطوف کرد تا از در پشتی به جنگ در اروپا وارد شود. پیمان سه جانبه در نهایت متضمن آن بود که او به جنگی با هر سه شریک دست یابد اگر فقط با یکی از آنها جنگی آغاز میکرد.»
جرج مورگنشترن: پرل هاربر ۱۹۴۱ (هربیگ ۱۹۹۸)، ص.۳۱۶
George Morgenstern: Pearl Harbor 1941 (Herbig 1998) S. 316.
۲۰۲. رئیس جمهور روزولت در سال 1933 در نامهای محرمانه به ادوارد مندل هاوس، دیپلمات آمریکایی نوشت: «حقیقت مسلم این است، و این را شما هم دقیقاً به همان خوبی میدانید که من، که از دوران اندرو جکسون بخشهای مشخصی از مراکز بزرگ مالی بر دولت مسلط هستند.» البته که این اظهارات علنی نشدند.
آنتونی ساتون: روزولت و بزرگان بازارهای مالی بینالمللی (گرابرت ۱۹۹۰)، ص.۱۵ و ۱۴۲. همچنین: نامهی ۲۱ نوامبر ۱۹۳۳. نقل شده در: پیتر اپلسید: زندگی و زمانهی فرانکلین دلانو روزولت (انتشارات مؤسسهی سیویلوژی ۲۰۱۴)، ص.۲۰۶
Antony Sutton: Roosevelt und die internationale Hochfinanz (Grabert 1990), S. 15 und 142. Sowie: Brief vom 21. November 1933. Zitiert in: Peter Appleseed: Franklin Delano Roosevelt’s Life and Times (Civilogy Instituto Publishing House 2014), S. 206.
۲۰۳. اندکی پیش از برگزاری انتخابات روزولت در سخنرانی ۳۰ اکتبر ۱۹۴۰ خود در بوستون قول داد: «قبلا این را گفتهام و دوباره و دوباره نیز خواهم گفت: پسرانتان به هیچ جنگ خارجی فرستاده نخواهند شد.» جامعه سخنان او را باور و نامزد حزب دمکرات را با ۵۴ درصد آراء برای دورهی سوم زمامداری انتخاب کرد. ولی روزولت جامعه را فریب داده بود. او مرد صلح نبود.
جرج مورگنشترن: پرل هاربر ۱۹۴۱ (هربیگ ۱۹۹۸)، ص.۹۰
George Morgenstern: Pearl Harbor 1941 (Herbig 1998) S. 90.