پینویسهای قسمت هشتم «ابرقدرت ریاکار» نوشتهی میشائیل لودرس که در پادکست بیبلیوکست منتشر شده است و میتوانید آن را از اینجا بشنوید:
۱۲… «در واقع صدراعظم میداند که آلمانیها هم از دیکتاتور عراق و علاقهاش به سلاحهای کشتار جمعی باید ترس بیشتری داشته باشند تا از، چنان که ادعا میشود، رفتار غیر منطقی و شوق جنگ یک دمکراسی دویست ساله. ولی صدام از ما دور است و افکار ضد عراقی در جناح چپ آلمان سنتی به شکل غیر قابل مقایسهای کوتاهتر، و در نتیجه قدرت بسیج کردن کمتری دارند تا تمایلات ضد آمریکایی.»
فرانکفورتر آلگماینه تسایتونگ FAZ، روز ۹ آگوست ۲۰۰۲: جنگ شرودر، Schröders Krieg؛ ص.۱
۱۳… «هیچ اطلاعات جدیدی دربارهی سیاست آمریکا در قبال عراق وجود ندارد، ولی شرودر طوری سخن میگوید که انگار تصمیم جنگ از قبل گرفته شده است.»
روزنامهی یکشنبههای فرانکفورتر آلگماینه تسایتونگ Frankfurter Allgemeine Sonntagszeitung، تاریخ ۱۱ آگوست ۲۰۰۲: SPD جادهی غرب را رها میکند، Die SPD verlässt den Weg nach Westen؛ ص.۴
۱۴… «بغداد ممکن است پاسخ شرودر را که ٬بدون ما٬، و انتقادهای آزاردهندهاش از آمریکا را به عنوان آن چیزی درک کند که در واقع هست: نزاعی جدی و سرآغاز شکافی در غرب.»
FAZ، تاریخ ۱۸ سپتامبر ۲۰۰۲: با چهرههایی سرخMit hochroten Köpfen؛ ص.۱
۱۵… «همهی دنیا زمزمه میکنند که رئیس جمهور آمریکا خواهان جنگ است. این را باید هم باور کنند. چرا که حتی وقتی که جرج دبلیو بوش از هیچ چیز به اندازهی جنگی علیه عراق بیزار نباشد، باید این تصور را القاء کند که اگر لازم باشد مصمم به رهبری آن خواهد بود.»
FAZ، تاریخ ۲۰ دسامبر ۲۰۰۲: درس آلمانی، Die deutsche Lektion؛ ص.۸
۱۶… «ما به ایمپریوم امریکانوم احتیاج داریم. نظم جهانی چند قطبی خطری برای صلح است. ایالات متحده باید به هژمون بشریت تبدیل شود»
Frankfurter Allgemeine Sonntagszeitung، تاریخ ۹ مارس ۲۰۰۳، ص.۱۱
*** نثرش به نثر رمانهای «لاندزر» نزدیک میشود…
Landser (به معنی سرباز صفر) مجلهای آلمانی بود که از سال ۱۹۵۴ تا ۲۰۱۳ داستانهایی از نبردهای جنگ جهانی دوم منتشر میکرد. ناشران لاندزر ادعا میکردند داستانها واقعی هستند و هدف از انتشار آنها صلح طلبانه و آشنا کردن خوانندگان با واقعیت وحشتناک جنگ است. ولی منتقدین معتقد بودند که این داستانها، که در آنها نه به یهودستیزی و نه به جنایات جنگی ارتش آلمان نازی اشارهای نمیشد، در ستایش جنگ و در تلاش برای سفیدشویی ورماخت نوشته میشدند و ادعاهای ناشران صرفا برای پرهیز از عواقب این کار در آلمان غربی بوده است – مترجم
۱۷… رضایت اکثریت قالب از این که دولت فدرال از مشارکت در جنگی که از سوی بسیاری ستایش میشود شانه خالی میکند، آنها را برای دیدن جنبههایی مهم از واقعیت کور میکند»، به خصوص «تخریب روابط آلمان و آمریکا.»
FAZ، تاریخ ۲۸ مارس ۲۰۰۳: تنها در برابر توفان، Allein gegen den Strom؛ ص.۱
۱۸… موفقیت آمریکا بر موفقیت اروپا ارجحیت دارد»، چرا که قارهی کهن زیاده از حد دغدغهی صلح دارد. «کسی که به کل با مفهوم امپراتوری بیگانه است، دوست قابل اتکایی برای صلح نیست.»
Frankfurter Allgemeine Sonntagszeitung، تاریخ ۳۰ مارس ۲۰۰۳، ص.۱
۱۹… ولی این جملات نه در ایران، بلکه در آلمان منتشر شدهاند – هرچند در متن اصلی از ویراستار تسایت، یوزف یوفه، البته که نه «رژیم صهیونیستی» بلکه «دیکتاتوری اسد» آمده است.
دی تسایت Die Zeit، تاریخ ۱۲ سپتامبر ۲۰۱۳: جنگ حقوق بشر هم یک جنگ است؛
Auch der Menschenrechtskrieg ist ein Krieg;
۲۰… همتای افشاگر در حوزهی رسانه خبرنگار تحقیقی است. او به نوبهی خود چنان که برنایز میگوید «دشمن طبیعی پروپاگانداچی است. اولی به افکار عمومی خدمت میکند در حالی که دومی اغلب خلاف این عمل میکند.»
ادوارد برنایز: پروپاگاندا، نیویورک ۲۰۰۵، ص. ۲۶
Edward Bernays: Propaganda, New York 2005, S. 26
۲۱… هر قدر هم که این مسأله وحشتناک بود، راه جایگزین، یعنی یک سیاست مبتنی بر قدرت افسار گسیخته از این هم خیلی بدتر میبود: بمبارانهای گستردهی منطقهای مانند آنچه در ویتنام رخ داد.
نقل قول از اینترسپت، ۳۱ آگوست ۲۰۱۹، همان.
۲۲… پس از سقوط آلنده، کیسینجر پینوشه را در تثبیت یکی از خشنترین دیکتاتوریهای آمریکای لاتین یاری داد. به خصوص از او در برابر همهی اتهامات زیر پا گذاشتن حقوق بشر دفاع میکرد. سال ۱۹۷۶ به پینوشه گفت که لازم نیست بابت این اتهامات ذهنش را مشغول کند: «شما با ساقط کردن آلنده لطفی بزرگ به غرب کردهاید.»
قس. آرشیو امنیت ملی، The National Security Archive، تاریخ ۱۱ سپتامبر ۱۹۷۳: کیسینجر و شیلی: گزارش از طبقه بندی خارج شده؛
Kissinger And Chile: The Declassified Report;
۲۳… ولی کیسینجر در ۱۶ سپتامبر ۱۹۷۶ فرمان داد که چنین هشداری نباید صادر شود. در ۲۰ سپتامبر سفرای آمریکا در آمریکای جنوبی دستورالعمل عدم پیگیری این روند را دریافت کردند – درست یک روز پیش از قتل لتهلییِر در ۲۱ سپتامبر.
قس. آرشیو امنیت ملی، در اینجا از این قسمت نقل قول شده است:
۲۴… اشتاینمایر به فرار و تبعید خانوادهی کیسینجر از شهر فورت در سال ۱۹۳۸ اشاره کرد: «آنها از آن پس همهی زندگیشان را صرف خدمت به ایالات متحدهی آمریکا کردند که زندگی و آزادیشان را مدیونش بودند. همینطور به پیروی از آن ایدهآلهایی ادامه دادند که به نامشان با نازیها مبارزه میشد: نبرد برای آزادی و دمکراسی و نبرد برای نظمی جهانی که بر اساس موازنهی صلحآمیز منافع شکل میگیرد.»
نقل قول از:
۲۵… این «مبارز راه آزادی و دمکراسی» (به قول اشتاینمایر) تنها احساس تحقیر داشت برای کسانی که «خون از دست میدادند»، یک بازی کلامی با نام کنسول، آن هم به خاطر «بنگالهای در حال مرگ».
نقل قول از:
https://nsarchive2.gwu.edu//NSAEBB/NSAEBB79/BEBB1.pdf
۲۶… در جریان بازدید از جاکارتا در ۶ دسامبر سال ۱۹۷۵، کیسینجر و رئیس جمهور فورد به سوهارتو اعلام کردند که مخالفتی با تهاجم برنامهریزی شده ندارند، جز این که باید پس از پایان سفر آنها آغاز شود – همینطور هم شد. صداهای انتقاد از میان کارمندان خودی را کیسینجر شخصا خفه میکرد، آن هم «با صراحت ناشی از دیدگاه تند امنیتی مختص خود و با این فرمول: با منافع ملی در تضاد است که به خاطر تیمور شرقی به اندونزی ٬چنگ و دندان نشان دهیم٬»
دِر فرایتاگ، Der Freitag، تاریخ ۱۶ دسامبر ۲۰۰۵: هنری کیسینجر مصرانه به دنبال یک «راه حل سریع» بود؛
Henry Kissinger drängte zum «quick fix»
۲۷… «هرگز کمترین حس دلسوزی برای قربانیانش نشان نمیداد… اگر دربارهی هنری کیسینجر بر اساس همان معیارهایی قضاوت کنیم که دربارهی سردمداران و سیاستمداران جوامع دیگر به کار میگیریم، مثلا در آلمان و ژاپن بعد از جنگ جهانی دوم، آن وقت بدون شک زمانی به عنوان جنایتکار جنگی محکوم خواهد شد.»
بخش Die Story از خبرگزاری WDR، پروندهی کیسینجر، ۳ سپتامبر ۲۰۰۱؛
WDR : Die Story. Der Fall Kissinger;
۲۸… «جامعهی نخبگان سیاسی در کشور ما در آستانهی جا به جا کردن مختصات بحث سیاست دفاعی به سوی ایدهآلی از یک سیاست خارجی قدرتمند است که استفاده از نیروی نظامی را برای حفاظت از منافع خود به عنوان مسألهای بدیهی شامل میشود.»
تحلیل: بن – تظاهرات علیه کرسی جدید پروفسوری. کیسینجر یک الگو نیست؛ WDR، تاریخ ۵ و ۶ مارس ۲۰۱۴؛
Kommentar: Bonn – Protest gegen neue Professur. Kissinger ist kein Vorbild
۲۹… علیرغم اعتراضات کم و بیش شدید، ائتلاف بزرگ بر سر موضع خود باقی ماند که با این کرسی پروفسوری از کیسینجر، به قول اشتاینمایر، «ایدهآلگرا» تقدیر کند.
قدردانی همزمان جامع و نقادانهای برای کیسینجر برند گراینر تنظیم کرده است: هنری کیسینجر. نگهبان امپراتوری، مونیخ ۲۰۲۰؛
Bernd Greiner: Henry Kissinger. Wächter des Imperiums, München 2020
۳۰… آخرین قربانی بولیوی بود که رئیس جمهور سوسیالیست و بومیتبارش، اوو مورالز، اندکی پس از چهارمین پیروزی پیاپیاش در انتخابات سال ۲۰۱۹ با فشار نیروهای نظامی و پلیس به تبعید در مکزیک رانده شد – با هماهنگی تنگاتنگ با واشنگتن. استدلال رسمی برای این براندازی اتهامات تقلب در انتخابات بود. پس از آن جناح «راستگرای سفیدپوست مسیحی گوش به فرمان آمریکا قدرت را در بولیوی صاحب ذخائر غنی لیتیوم در دست گرفت.»
پسزمینهها به تفصیل شرح داده میشوند در: اینترسپت، ۸ ژوئن ۲۰۲۰: نیویورک تایمز به دروغهای کلیدی اعتراف میکند که کودتای سال گذشته در بولیوی را پیش بردند: دروغهایی که از سوی ایالات متحده، رسانههایش و تایمز به آنها دامن زده شد؛
نویسندهی مقاله، سردبیر گلن گرینوالد Glenn Greenwald، نقادانه به بررسی پوشش خبری سؤال برانگیزِ به خصوص نیویورک تایمز دربارهی کودتا میپردازد که در ادامهی راهبرد واشنگتن در برابر ایالات متحده قرار میگیرد: نوسازی سیاسی و اصلاحات اجتماعی تحمل نمیشوند. از زمان انتشار تولید رضایت چیزی در درک رسانههای آمریکایی و همچنین غربی از خود، اساسا تغییر نکرده است: نقش ویرانگر واشنگتن در آمریکای لاتین یا اصلا ذکر هم نمیشود، یا به عنوان عملیاتی برای آزادی و دمکراسی بزکش میکنند. در این مورد ولی نه FAZ بلکه روزنامهی نویه تسورشر تسایتونگ Neue Zürcher Zeitung احساس وظیفه کرد که در فضای آلمانی زبان رهبری فکری را در توجیه آمریکا به عهده بگیرد: «در کودتاهای گذشته در این منطقه نظامیان از اختیارات خود برای کنار گذاشتن دولتهایی که باب میلشان نبودند سوء استفاده میکردند. در مورد فعلی اما باید دربارهی فرماندهی ارتش دستکم این را بگوییم که در راستای برقراری دوبارهی دمکراسی و آرامش داخلی عمل کرده است.» نقل قول از:
https://www.nzz.ch/international/bolivien-war-morales-fall-ein-putsch-ld.1521645
۳۱… رژیم راست افراطی به سرکردگی «رئیس جمهور موقت» ژیناین آنییِز به عنوان یکی از نخستین اقدامات حکومتیاش مسئول کشتار دهها طرفدار مورالز به دست ارتش بود. عاملین در نهایت مشمول عفو شدند.
قس. apnews.com، تاریخ ۱۷ نوامبر ۲۰۱۹: رهبری موقت بولیوی در میانهی ترس از خشونت با هیأت سازمان ملل دیدار میکند؛
Bolivian interim leader meets UN envoy amid violence fears;
۳۲… اتهامات مربوط به تقلب در انتخابات تحت حکومت مورالز از سوی سازمان کشورهای آمریکایی (OAS) مطرح شده بودند – و در نهایت تحریف شده و بیاساس از آب درآمدند. به عبارت دیگر فیک نیوز بودند.
قس. نیویورک تایمز، ۷ ژوئن ۲۰۲۰: انتخاباتی تلخ. اتهامات تقلب. و حالا بازاندیشی؛
A Bitter Election. Accusations of Fraud. And Now Second Thoughts;
۳۳… مانند آنچه که در ونزوئلا […] رخ داد…
برای اطلاعات بیشتر دربارهی پسزمینههای این بحران قس. رائول گالهگو: ملت خام: چگونه ذخایر نفتی ونزوئلا را ویران کردند، لینکلن (نبراسکا) ۲۰۱۶؛ روری کارول: کماندانته: ونزوئلای هوگو چاوز، لندن ۲۰۱۴؛ خاویر کورالز، مایکل پنفلد: اژدهای استوا: هوگو چاوز و اقتصاد سیاسی انقلاب در ونزوئلا، واشنگتن ۲۰۱۱
Raul Gallego: Crude Nation: How Oil Riches Ruined Venezuela, Lincoln (Nebraska) 2016;
Rory Carroll: Commandante: Hugo Chavez’s Venezuela, London 2014;
Javier Corrales, Michael Penfold: Dragon in the Tropics: Hugo Chavez and the Political Economy of Revolution in Venezuela, Washington 2011
۳۴… اما انتخابات ۲۰۱۸ را ژائیر بولسونارو برنده شد، نسخهی برزیلی دونالد ترامپ. در حکومت او کنسرنهای برزیلی و به خصوص آمریکایی چراغ سبز دریافت کردند تا منابع کشور را بدون اعتنا به طبیعت و محیط زیست غارت کنند. اکثر برنامههای سوسیال متوقف شدند.
دربارهی اقدامات دولت بولسونارو قس. اینترسپت: آرشیو سری برزیل، اولین نوشتههای سال ۲۰۱۹؛
The Intercept: Secret Brazil Archive, erste Beiträge 2019;
۳۵… چنان که لولا دا سیلوا میگوید: «آمریکای لاتین حق ندارد توسعهی دمکراتیک پیدا کند و به فکر مردمانش باشد. چرا که آمریکاییها آمریکای لاتین را حیاط خلوت خود میپندارند. کشورهای آمریکای لاتین چه مدت در شرایط دمکراتیک زیستهاند؟ مدام یک نفر از راه میرسد و تغییر رژیم اجرا میکند. به ضرر دمکراسی. و همیشه، همیشه ایالات متحدهی آمریکا نخها را در دست دارد. همیشه.»
نقل قول از الجزیره، ۲۰ جولای ۲۰۲۰: لولا دا سیلوا: ایالات متحده «همیشه پشت رژیم چنج» در آمریکای لاتین؛
Lula da Silva: US ‹always behind regime change› in Latin America;